میدانیم که شاهنشاهی هخامنشیان بزرگترین فرمانروایی تاریخ جهان بوده و بی گمان ایرانیان بدون پشتوانه علمی و فرهنگی نمی توانستند به چنان جایگاهی برسند. هنر و علم با هم آمیخته است و نوای خوش نیز با دانش ریاضی پیوند دارد. به هر روی آنچه که از منابع به دست می آید موسیقی در سه جنبه مذهبی، رزمی و بزمی و زندگی مردم آن روزگار حضور داشته است. موسیقی مذهبی موسیقی مذهبی بسیار پیشتر از زمان هخامنشیان رواج داشته و از دیرباز بخش های گوناگون اوستا از جمله یسنا و گاتها (سروده های زرتشت) که بخشی از اوستا هستند همراه با موسیقی خوانده می شدند.
گاتها به معنی سرود آهنگین است و واژگان گاثای اوستایی در گذر زمان به گونه گات و گاه در آمده است. و پسوند برخی از گوشه ها مانند دوگاه در بیات زند (ترک) و دستگاههایی مانند سه گاه، چهارگاه، راست پنجگاه نمایانگر ریشه گاهانی موسیقی ایران است. هرودوت، تاریخ نویس یونانی، در تاریخ موسیقی می نویسد: در مراسم مذهبی ایرانیان، یکی از پیشوایان دینی حاضر می شد و یکی از سروده های مذهبی را می خواند، او همچنین می گوید: مغان هخامنشی بدون همراهی با نای سرودهای مذهبی می خواندند و این سرودها اوازی بوده نه سازی و اجرای سرودهای مذهبی نیز با موبدان خوش آواز بوده است.
هرودوت در بخش «درگذشت کوروش » می نویسد: کوروش مطابق رسم اجدادی خود آداب رقصهای مقدس پارسی برگزار کرد و به افراد، فراخور وضع و حال هر کس بخشش نمود. (هرودوت یونانی، ص ۳۵۵) از آنجا که رقص همیشه با موسیقی همراه است در می یابیم که در آن دوره به هنگام مرگ و خاکسپاری آئین های ویژه ای داشتند که با رقص و موسیقی برگزار می شد.
موسیقی رزمی:
گزنفون، تاریخ نویس یونانی، در کوروش نامه می نویسد: (در جنگ آشور) در حینی که هنوز به تیررس دشمن نرسیده بودند کوروش بار دیگر شعار و دعا به همه صف ها فرستاد: زاوش! ای پروردگار جهان، تو یاور ما هستی، تو رهبر ما باش همین که پاسخ پیامش رسید خود نخستین نغمه پیروزی را با صدای رسا خواند. افراد هم سرود او را به جان و دل و یک آهنگ بر خواندند.
و در جایی دیگر می گوید: کوروش برای حرکت سپاه دستور داد سربازان با شنیدن صدای شیپور قدم بردارند و حرکت کنند، زیرا صدای شیپور علامت حرکت است گزنفون می افزاید: کوروش از کشته شدن سربازان تالشی و مازندرانی بسیار غمگین شد و برای آنان سرود خواند و در جایی دیگر که سخن از اردوی نظامی کوروش می رود، می نویسد: مادی ها به عیش و نوش و آواز پرداختند.
کرنای بزرگی در موزه تخت جمشید نگهداری می شود که یادگار آن دوره است و همان گونه که از نامش نیز پیداست نای جنگ بوده است: «کار» در زبان پارسی باستان به معنای جنگ است. بنابراین این ساز نشانگر موسیقی رزم در آن دوره است.
موسیقی بزم:
تاریخ نویس یونانی ، آتنه، در تاریخ موسیقی ما نوشته است: در جشن مهرگان که در پیشگاه شاهنشاه هخامنشی برگزار می شد، نوازندگان و خوانندگان با اجرای برنامه هایی در مجلس شرکت می کردند و پادشاهان و سرداران پس از جنگ بزم های جشن و سرور تشکیل می دادند و خوانندگان و نوازندگان در آن جشن ها سهم اساسی داشتند.
همچنین، رازانی به نقل از سفرنامه فیثاغورث که به سال ۱۷۹۹ میلادی ترجمه و چاپ شده می گوید: «هنگام تاجگذاری داریوش ۳۶۰ دختر جوان از ایالات و ولایات ایران به پایتخت آمده و همگی با نغمه و آهنگ و آوازی مناسب هم آواز گردیده و سرود می خواندند».
در تاریخ دوره هخامنشی از مجموعه کمبریج ص ۴۹ آمده است: «شاه (داریوش سوم) غذای خود را به همراه موسیقی و آواز صرف می کرد، ایرانیان برای تمرین به رقص می پرداختند و شاه در جشن سالانه ویژه میترا تا سر حد مستی و سرخوشی به «رقص سپر» می پرداخت».
رقص سپر یا سپرواچیک در زبان پهلوی از جمله رقص هایی است که در متن خسرو قبادیان و ریدک نیز از آن نام برده شده است. در آن دوره گوسان ها یا هنرمندان دوره گرد نیز بودند که به هنرهای گوناگون از جمله خنیاگری می پرداختند که نوعی موسیقی مردمی و غیردرباری بود. واژه گوسان در سراسر شاهنشاهی هخامنشیان رواج داشت. مگسنی یا مگوسانی در میان اقوام آن سوی قفقاز با گوسان از یک ریشه اند.
ابزار موسیقی در دوره هخامنشی
شادروان مشحون درباره ابزار موسیقی آن دوره مینویسد: «در تاریخ موسیقی دوره هخامنشی به طور کلی دو گونه اسباب و الات موسیقی بزمی و رزمی داشته اند، که در نوبت زدن بامداد و شامگاه و مواقع ماتم و سرود و اعیاد و فتح و جنگ و دیگر تشریفات مینواخته اند از قبیل شیپور، نی، بربت، تنبک، کوس، کرنا، سورنا، طبل،دهل، جام، جلجل، تبیره، خرمهره، گاودم، ناقوس، سنج». از ابزار موسیقی به یادگار مانده دوره ی هخامنشی می توان به موارد زیر اشاره نمود:
1: سنج مفرغی، فرمشکان فارس، موزه ملی ایران
2: کرنای فلزی، موزه تخت جمشید
3: مهر سنگی یا نقش زن پارسی در حال چنگ زدن موزه بوستون
در این جا با روایتی از هرودودت، تاریخ نویس یونانی، درباره یکی از جنگ های آن دوره که کوروش در گفتگویی کنایه آمیز از ساز «نی» می گوید، سخن را درباره موسیقی دوره هخامنشیان به پایان می بریم پس از تسخیر لیدیا به دست ایرانیان، ایونها و ائوليها زود سفیرانی نزد کوروش فرستاده و پیشنهاد کردند حاضرند با همان شرایطی که از کرزوس (شاه لیدی) اطاعت می کردند با او نیز عهد و قراری بگذارند. که کوروش به این درخواست ضمن حکایتی پاسخ داده و گفت: یک روز نیزنی در کنار دریا چند ماهی دید و شروع به نی زدن کرد به این امید که ماهیان با نوای نی او پیش آیند. وقتی که از این راه نتیجه ای به دست نیاورد توری بر گرفت و مقدار زیادی ماهی صید کرد. در این حال وقتی جست و خیز ماهی ها را دید خطاب به آنها گفت: «حالا دیگر رقصیدن چه سود دارد؟ می بایستی وقتی که نی میزدم میرقصیدید».
ساسانیان و شعر و موسیقی
دوره حکومت ساسانیان که حدود چهارصدسال بطول انجامید در بین دوره های تاریخی ایران درخشان ترین دوره موسیقی در تاریخ موسیقی ایران شناخته شده است؛ به طوری که در تاریخ ایران، تنها نام مشاهیر دوره ساسانی باقی مانده و از مشاهیر دوران قبل نامی در بین نیست. بنیان سلسله ساسانی به دست اردشیر بابکان گذاشته شد و شوکت چهار صد ساله آن با حمله اعراب به ایران در سال ۲۱ ه.ق. و مرگ یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، خاتمه پذیرفت. با ظهور شخصیت هایی چون مانی و مزدک، انواع ادبیات هنری و هنرهای هواخواه یافت.
توجه شاهان این سلسله به موسیقی، سبب رونق بیش از پیش و اهمیت و اعتبار آن گردید. اردشیر بابکان طبقات مختلف موسیقیدان ها را می شناخت و برای هر یک قانونی وضع می کرد. انوشیروان در رعایت قانون و حقوق هنرمندان سعی بسیار داشت و بهرام گور خود چکامه سرایی چیره دست بود. این حمایت و تشویق از طرف شاهان مردم را نیز علاقه مند ساخت و موسیقیدانان در آن عصر از احترام و رفاه برخوردار بودند.
اردشیر بابکان در طی سلطنت کمتر از بیست ساله خود، ایران را به مدارج بالایی از نظم و اعتبار رساند. تعیین نظام طبقاتی مردم و موسیقیدان ها از ابتکارهای او است و در زمان او، خنیاگران و رامشگران که از دیرباز جزء طبقات متوسط و گاهی جزء طبقه پست جامعه بودند، به سطح درباریان ترقی داده شدند. او درباریان را به هفت طبقه تقسیم کرده بود و موسیقیدان ها پنجمین طبقه از آنها بودند.
بهرام گور پانزدهمین پادشاه ساسانی پس از یادگیری علوم و فنون، موسیقی را نیز آموخت. وی به موسیقی علاقه بسیار داشت و بعد از نشستن بر تخت پادشاهی، اولین کاری که کرد، رسیدگی به وضع موسیقیدان ها و تأمین رفاه آنها بود. او موسیقیدان ها را از نظر مقام به طبقه سوم نشاند.
علاقه بهرام گور به ادبیات و موسیقی، سبب ترویج این دو رشته گردید و به سبب ارتباط ایران و هندوستان در زمان او، ایران از علوم و ادبیات و موسیقی هند نیز بهره مند شد. حمزه اصفهانی نوشته است: «بهرام گور حکم فرمود که مردم ایران نیمی از روز کار کنند و نیم دیگر را به خوشی بگذرانند». بهرام گور در جنگ و شادی، در رزم و بزم از موسیقی غافل نمی شد. در نقش های بجا مانده از دوره ساسانی، نشانه های وجود موسیقی و دختران خنیاگر در شکارها فراوان است. این رسم که در ایران و هند برقرار بود، تا سال ها بعد و قرنهای متمادی ادامه داشت. در مراسم شکار، موسیقی فقط برای سرگرمی نبود بلکه جنبه های کاربردی داشت.
حکیم فردوسی در وصف روزگار بهرام اشاره های فراوانی به حضور درخشان موسیقی در جای جای زندگی عصر او دارد. در عصر بهرام وجود دو نوع موسیقی هنری و غیرهنری در ایران وجود نوعی سلیقه و گزینش را تأیید می نماید. در زمان حکومت انوشیروان، بنیانها و قوانین مدنی اجتماع از نو وضع شد و در مدت کوتاهی به تثبیت رسید. عصر او عصر رشد معرفت علمی و شعور هنری بود و حکیم بزرگمهر نیز زاده همین عصر است. روح آئینی موسیقی ایران تا حد زیادی در این عصر، پیرو تعلیمات مزدکیان بود. در این دوران موسیقی را به الحان و مقام های مشخصی تقسیم کرده و برای هر یک صفت و یژه ای قائل بودند.
در آئین مزدک موسیقی اهمیت بسیاری داشت. در این آئین نیروی شادمانی که نماینده آن موسیقی است، به اندازه دیگر نیروها مهم بوده است. انوشیروان موسیقی را بسیار دوست داشت و با احياء سلسله مراتب دورهی اردشیر، مقام والای آن را برگرداند. وی همچنین فرمان داد داستان های ملی کهن در عهد شاهان باستان را گردآوری کنند تا خنیاگران و رامشگران دربار از آنها استفاده کننند. درباره موسیقی دوره انوشیروان، معتبرترین سند تاریخی، اشارههای حکیم فردوسی به زمان سلطنت او است که بیشتر به نام سازها اشاره دارد. در زمان انوشیروان تأثیر و نفوذ فرهنگ پارسیان به کشورهای مجاور فزونی گرفت.
موسیقی دوره ساسانی در عصر خسرو پرویز به اوج درخشش و نفوذ خود رسید و همه مورخان، دوران خسرو پرویز را عصر طلایی موسیقی ایران معرفی کرده اند. در عصر وی نابغه های بزرگ موسیقی به ظهور رسیدند که به آنها اشاره خواهد شد.
آلات موسیقی دوره ساسانی وسیع تر از دوره های قبل است و در اسناد و مدارک مکتوب و آثار ادبی فراوان از سازها نام برده شده است: چنگ، بربط، نای، شیپور، سرنا، سنتور، نی، دهل، نقاره، تنبک، تنبور، تاس، کرنای، رباب، قاشقک، ارغنون، شیشک، شمشیر، گاودم، برغو، بوق، سپید مهره، صور، نفیر، جرس، چلب، دبدبه، تبیره، درای، زنگ،سنج، نقاره و… موسیقی دوره ساسانی را شاید بتوان سرمنشاء فرم ها و شکل های موسیقی ایران در قرون بعدی دانست. آداب موسیقی نواختن و موسیقی شنیدن نیز در این دوران وضع شد و با تغییر شکلی چند در سده های بعد از پایان دورهی ساسانی به عنوان سنت ایرانی تداوم پیدا کرد.
در زمان شهریاری خسرو پرویز با زمینه ای که از گذشته فراهم شده بود استادان ماهری در زمینه موسیقی به وجود آمده بودند (عصر طلایی موسیقی ایران).
تمدن و فرهنگ این دوره آخرین تجلی تمدن و صنعت و هنر کهن ایران و مکمل تمدن هخامنشی بود. بنابر مدارک موجود جشن های علمی و فرهنگی و هنری عهد ساسانیان به مراتب بیش از ادوار قبل بود، (از جمله جنبش علمی هنری که از زمان انوشیروان به منتهای درجه خود رسید و هنر موسیقی که از زمان اردشیر بابکان مورد حمایت و توجه قرار گرفته بود و در زمان بهرام گور و خسرو پرویز رو به پیشرفت و ترقی نهاد.)
برای اطلاع از چگونگی موسیقی در این دوره باید به ادبیات و رکن اساسی آن یعنی شهر پرداخت که در قدیم شعر و موسیقی توام بوده است.
از جمله آثار برجسته ادبی ساسانیان، سرود (کرکوی) با مزمون زیر بوده:
شاها، خدایگانا – به آفرین شاهی
افروخته بادا روشنایی
عالمگیر باد هوش گرشاسب
همی پر است از جوش
نوش کن، می نوش
همیشه نیکی کن نیکوکارباش
که دیروز و دیشب گذشت
شاها، خدایگانا – به آفرین شاهی
از دیگر دلایلی که می تواند غنای تاریخ فرهنگ و موسیقی دوره ساسانیان را به اثبات رساند گوشه هایی از دستگاه های موسیقی بوده که اکنون نیز نواخنه می شود از جمله خسروانی اورامن و پهلوی.
و همچنین مانی دانشمند ایرانی را از موسیقی دانان نوشته اند اعتبار و اهمیت موسیقی در عهد ساسانی از آئین مزدک نمودار است.
مزدک در اصول دین خود چنین آورده است که : خداوند آسمان ها مانند پادشاهی بر تخت نشسته و چهار قوه یعنی (شعور- عقل- حافظه- شادی) در پیش او ایستاده اند.قرار دادن یکی از نیروهای معنوی چهارگانه که قوه شادی و نماینده موسیقی است در ردیف سه قوه دیگر دلیل بر اهمیت موسیقی نزد ایرانیانآن دوره است. هنر موسیقی در روزگار ساسانی تا آنجا رشد یافت که علاوه بر آوازها که دارای اسمی ویژه بودند ترانه های ضربی که برای آنها شعر ساخته نشده بود نیز نامی داشتند مانند پیش درآمدهای امروزی.
تاریخ موسیقی ایران: موسیقی دانان عصر ساسانی
در تاریخ موسیقی ما از موسیقی دان های معروف خسرو پرویز علاوه بر باربد که همه ما کمابیش داستان هایی درباره وی شنیده ایم می توان به زنی به نام نکیسا نیز اشاره کرد که چنگ می نواخته و به او لقب چنگی خسرو پرویز داده بودند. موسیقی دن های دیگر ساسانی عبارتند از سرکش، بامشاد، رامتین، آزاده و آرزو وار چنگی، کوسان نواگر، آفرین، خارکش، خسروانی و کاسه گر. باربد: یکی از این موسیقیدان های معروف در تاریخ موسیقی ما خسرو پرویز، باربد(بربد) بوده که بسیاری از الحان و نواهای موسیقی را که هنوز بعضی از آنها با همان نام در ردیف دستگاههای موسیقی کنونی ما باقی مانده است از ساخته ها و پرداخته های او می دانند و برخی اختراع “مقامات” را به او نسبت می دهند؛ او برای هر روز از سی روز ماه، لحنی ساخته بود که آن را”سی لحن باربد” نام نهادند و برای سیصد و شصت روز از سال، سیصد و شصت لحن ساخته بود.
هم چنین برای هفت روز هفته نیز، هفت آهنگ به نام “خسروانی” ساخت که هر روز، یکی را اجرا می کرده است. او بربت (عود) می نواخته و زادگاهش را جهرم فارس ذکر کرده اند. داستان هایی که به باربد نسبت داده اند اغلب جالب اند. از آن جمله این که: باربد بسیار تلاش می کرد که به دیدار خسرو پرویز برسد ولی بر اثر حسادت فردی به نام سرکش(سرکیس) که رییس موسیقیدان های دربار بوده، نمی توانسته با خسرو پرویز دیدار کند تا اینکه با موافقت مردویه باغبان اختصاصی شهریار ساسانی، موفق می شود در بالای درختی، مشرف بر تخت گاه شهریار پنهان شود و با هنر نمایی خود، مورد توجه شهریار ساسانی قرار گیرد. یا داستان دیگری در رابطه با مرگ شبدیز، اسب محبوب خسرو پرویز، که هیچ کسی جرأت نمی کرده است مرگ شبدیز را به خسرو پرویز اطلاع دهد ولی باربد با خواندن شعری آهنگین و نواختن آهنگی غم انگیز به آن اشاره می کند. یا داستان دیگری در رابطه با زندانی شدن خسرو پرویز به وسیله پسرش شیرویه است که وقتی باربد از این کار مطلع شد و حال زار خسرو را در زندان دید، چهار انگشت دست چپ خود را برید تا نتواند پرده های ساز را بگیرد و ساز خود را نیز سوزاند.
سی لحن باربد:
آرایش خورشید، آیین جمشید، اورنگی، باغ شیرین، تخت تاقدیس، حقه کاووسی، راح و روح، رامش جان، سبز در سبز، سروستان، سرو سهی، شادان مروارید، شبدیز، شب فرخ، قفل رومی، گنج ساخته (گنج آن ويه سوخته)، گنج بادآورد، کین ایرج، کین سیاوش، ماه بر کوهان، مشک دانه، مروای نیک، مشک مالی، مهرگانی، ناقوسی، نوبهاری، نوشین، باده، نیم روز، نخجیره گان، گنج کاروان. داستان آشنایی خسروپرویز با باربد خسرو نوای شیرین بیت الغزل را شنید. جام را به کنار نهاد و گفت: سبز در سبز؟ باز ندا آمد. بیتی دیگر سروده شد. نوا از بالای درختی می آمد. خسرو نزدیکتر شد. گفت کیستی؟ جواب آمد: باربد! و دوباره نواخت. صدای ترانه هایش چقدر دلنشین بود. خسرو بار دیگر جام گرفت. به بالای درخت نگاه کرد. هیچ ندید نوازنده می خواند و بربط می نواخت. ترانه به پایان رسید. خسرو بانگ برآورد: بیرون آی؟ باربد از درخت به زیر آمد. جامه پرنیان سبز رنگی پوشیده بود. همچون بلبل مست می خرامید. نزدیک آمد. در مقابل شاه به خاک افتاد. خسرو پرسید: نامت چه بود؟ گفت: باربد.خسرو باز گفت: بار دیگر سبز در سبز را بنواز… باربد عود به دست گرفت و نواخت. خسرو غمگین بود. در مداین بود ولی دلش لحظه می خواست به جانب ارمنستان پروازئآنجا که دلبرش خانه داشت. خیال شیرین یک دم خسرو را راحت نمی گذاشت. باربد را فراخواند. باربد به حضور رسید. سی ترانه از میان آوازهایش گزین کرد. سرود و نواخت.
چو باد از گنج باداورد راندی
زهر بادی لبش کنجی فشاندی
چو تخت طاقدیسی ساز کردی
بهشت از طاقها در باز کردی
و گر سرو سهی را ساز دادی
سمی سروش به خون خط باز دادی
چو کردی باغ شیرین را شکربار
درخت تلخ را شیرین شدی بار
خسرو نام شیرین شنید. غمش تازه شد. باربد نواخت. خسرو جرعه ای نوشید و با یاد شیرین به خواب رفت.ای باربد! برای امروز چه نوایی داری؟ باربد برای هر روز سال نغمه ای داشت. یکی از دستان هایش را اجرا کرد. روزها که می گذرد باربد نغمهای تازه ساز می کند. هر روز از پس روز دیگر با ترانه های باربد طی می شود. خورشید گویی تا نغمه ای از باربد نشنود غروب نمی کند. خسرو گویا تا نوایی از دست بربط نواز به گوش جان نگیرد به خواب نخواهد رفت. در این شب باربد نوایی می سازد و خسرو و شیرین را به هم می رساند…
شیرین به پشت پرده خزید. خسرو به تخت شاهی نشست. باربد از زبان خسرو تصنیفی خواند. از غم فراق یار نالید. دل شیرین از پس پرده لرزید. نوبت به نکیسا رسید. او سرودی از زبان شیرین خواند. چنگ نواخت.
شیرین وصف حال خود را می شنید. نوبت به باربد رسید. از زبان خسرو سرود خواند و نکیسا در جوابش از قول شیرین ترانه سرود. مجلس اوج گرفت. باربد با نوایی دل انگیز پرده را پس راند. روی بربطش مضراب ریز زد. شیرین بیرون آمد. خسرو به چهره شیرین نگاه کرد. هیچ نگفت. نوای بربط باربد و چنگ نکیسا گویای احوال بود. خسرو قدمی به جلو برداشت. نوای بربط و چنگ یک دم قطع نمیشد. شیرین گامی به جلو آمد. به هم رسیدند. خسرو شیرین را در آغوش گرفت. باربد از نواختن باز ایستاد. عود را به دست گرفت و از مجلس بیرون رفت. به زیر درخت سدر رسید. دلش شادمان بود. بربط را بر کناره درخت سدر ایستاند. به زمین نشست. دراز کشید. چشمش را بست. خوابید… صبح شد. سپیده دمید. باربد بیدار شد. بوی ریاحین به مشام می رسید. باربد بو کشید. چرخید. به خودش نگاهی کرد. لباس گرانقدر خسرو رویش بود. خسرو ناله دردناکی کرد. به یاد آورد که چگونهبا اسب تیز گامش شبدیز، چهار رکن هفت اقلیم را در نوردیده بود. اسبی که میتاخت وزمین را چاک چاک می کرد اکنون در بستر بیماری بود. خسرو افسوس خورد. از غم شبدیز دلش به درد آمد. به سمت در نگاه کرد. باربد داخل شد. بربط به دست داشت. خسرو لبخند کمرنگی زد. باربد بی مقدمه نواخت. تصنیف غمگینی خواند.
در تصنیفش وصف شبدیز می کرد. از بلند پروازی هایش می گفت. می گریست و مینواخت و می خواند. خسرو دانست که شبدیز دیگر زنده نیست. ترانه غمناک باربد کمی از اندوه خسرو کاست. روزهای بدی بود برای باربد و خسرو و شیرین و… همه چیز چون جنبیدن پلک چشم زیر و رو شد. خسرو پرویز در دخمه ای محبوس شد. این نیرنگ پسرش شیرویه بود که به حیله، تاج و تخت را از پدر ستاند. خسرو اسیر شد. شیرین در غمی جانکاه سوخت و فنا شد. باربد گریخت. خسرو به گذشته اندیشید. یاد شبدیز و شیرین و شاپور و فرهاد و باربد و نکیسا و شکر و گلگون و مریم و معین بانو و دیگران در ذهنش متجلی شد. این همه چگونه به طرفه العین از میان رفت؟ نه… یکی هنوز پا برجا بود: باربد؟ باربد خودش را به پشت دیوار زندان رساند. رنگش پریده بود. نشست. به دیوار تکیه داد. او نباید به سادگی فنا میشد. مضراب گرفت و برای پادشاهی که تاج و تختش را از دست داده بود نغمه غمگین دیگری سرود. خسرو از داخل زندان تصنیف غم انگیزی شنید. صدای آشنای بربط بود. دلش لرزید. شادمان شد. یادگارهایش هنوز به کام فنا کشیده نشده بود. باربد همچنان نواخت. این غزل خداحافظی بود. دیدار نخستین را به یاد آورد. برای خسرو نواخت. غمگینانه گفت: بدرود… خسرو تاب نیاورد. به خود پیچید و بغضش را فرو داد. باربد، بربط را به کناری نهاد. خنجر بر کشید و به ناگاه چهار انگشت دستش را برید. سپس با دست دیگرش بربط را برداشت و رهسپار خانه شد. آتشی برافروخت. سازهایش را به کام آتش داد. باربد سوخت. جسمش تمام شد. یاد بربط نوازی اش اما همیشه جاویدان ماند.
عزیزان امیدواریم تا اینجای کار لذت کافی را برده باشید. همیشه گفتیم و باز هم می گوییم، موسسه dordo تمام تلاش خود را می کند که تاریخ موسیقی ایران را در چندین مقاله برای علاقه مندان در سایت قرار دهد تا همه به خوبی با تاریخ و فرهنگ و هنر این مرز و بوم آشنا شوند. هرچقدر بنویسیم برای این تمدن کافی نیست. امیدواریم همه بتوانیم قدر این تاریخ عظیم را بدانیم. برای اینکه تاریخ و فرهنگ کشورمان را زنده نگاه داریم کافیس ست با خواندن کتاب های تاریخی با آنها آشنا شویم اما این کافی نبوده و نیست، نسل امروز باید با زنده نگه داشتن این فرهنگ و تمدن به شکل عملی و گسترش آنها به نسل آینده منتقل کنند.
مثلا در بخش موسیقی کشورمان که یک هنر بسیار زیبا و غنی را در بین جهانیان شامل می شود، ما ساز هایی داریم که بیش از دو هزار سال قبل از میلاد مسیح قدمت دارند. این ساز ها در طی این سال ها دستخوش تغییر بوده اند و اما متاسفانه آنطور که شایسته هستند به آنها پرداخته نشده و کمتر کسی امروزه به یادگیری آنها میپردازد. موسسه dordo یکی از هزاران موسسه و آموزشگاهی است که تلاش میکند به شما این ساز ها را به طور شایسته آموزش دهد.
اگر قصد یادگیری موسیقی و ساز های ایرانی و ساز های جهانی دارید ولی وقت برای کلاس رفتن به شکل حضوری ندارید یا به خاطر مساِل کرونا و بهداشتی قادر به رفتن کلاس نیستید کافیست سری به آموزش های ما بزنید. ما همه چیز را برای هنرجویان موسیقی در ساز های مختلف به شکل فیلمهای آموزشی تدریس کرده ایم. جلسه اول هر پکیج آموزشی رایگان است و میتوانید از لینک های زیر بررسی کنید و در صورت تمایل اقدام به خرید و دانلود کل پکیج کنید.
لیست پکیج های آموزشی موسسه dordo همراه با جلسه اول هر پکیج:
قوانین ثبت دیدگاه